ســرپـل

 

سـرپـل وادی سـرسـبز با آبِ فراوانش

تماشا خانۀ چین میشود مبهوت و حیرانش

 

نگارستان سمت باستانی در شمال اینجاسـت

گـلسـتان ارم آییـنه دار بـاغ و بُـسـتانش

 

نـوای دلـنواز صـوت بـلبل میرسد در گوش

تماشاییست حیرت آفرین با شوکت و شانش

 

مـصـفا طـینت و آزاده مردانی ببر دارد

مـقام شـامـخ استاد ها اینجاست برهانش

 

سـخـندانـان با فرهنگ باشد افتخار مـا

هزاران مصرع برجسته بینی زیب دیوانش

 

ز فیض ارمغان اهل عرفان من چه بنویسـم ؟

بـیان معرفت پیداست از هـر تاج عنوانش

 

مـقـام و مـدفن آزاده مردان است این میهن

امـامـان شهید اینجاست چون شمع درخشانش

 

مدار گنج رفعت افتخارش برمه کاری هاست

ببینی نفت و گاز این حاصل از اسرار پنهانش

 

نـشـد هـرگـز توجه با وجود مسند عالی

ز بـخـت نارسـا دور از نظرها ماند بنیانش

 

چـه گویم رنج و محنت دیدن این ملت مظلوم

سرکهاخامه کاری مانده کو آن عهد و پیمانش؟

 

نـظـر هـای بـزرگان واقعی بینی بجا آرند

مسافر این سفر گر طی کند میداند و جانش

 

اگر اندیشۀ این سر زمین هم در نظر آید

به چوکات قوانین در تعمق یابی ارکانش

 

 

ز نور برق محرومیم  و در ظلمت وطن داریم

مگـر مـهـتاب پرتو افکند گـردیم مهمانش

 

المهاییکه چندین سال پیهم گشته تحمیلی

بیـک نـیم نگـاهی میتوان تنظیم امکانش

 

تـپـیدم سـوختم عابـد  ز اندوه  و غم یاران

به هر جا  رنج و غم بینم شوم درفکر درمانش

 

 الحاج عبدالقیوم عابد - سرپل