«خمسۀ» نوایی برلیانی درخشان بر تارک ادبیات تورکی، (بخش نخست)

به تورکی زبان نقشی آمد عجـب که جـادو دمـان را بـود مهـر لـب
بـبـخـشیـد بـر فـارسـی گوهران بــه نـظـم دَری دُر نـظـــم آوران
که گر بودی آن هم به نظم دری نمانـدی مـجـال سخن گستری
بـه میـزان آن نظم مـعـجـز نظام نظامی که بودی و خسرو کدام
عبدالرحمان جامی، از«خردنامۀ اسکندری»
مختصری دربارۀ این مقاله
این مقاله به صفت مقدمه برای نخستین نشر خمسۀ تورکی علیشیر نوایی در افغانستان نوشته شده و خلاصۀ آن توسط نویسنده در سمپوزیوم بین المللی تجلیل از 550 مین سالگرد امیر کبیر علیشیر نوایی در کابل خوانده شده بود.
نشر کتاب قطور خمسۀ تورکی نوایی با بیش از 24000 بیت در مطبعۀ دولتی کابل به همت والای شادروان جناب فضل الحق خالقیار صدر اعظم وقت افغانستان میسر گردید. ایشان که به قوم معروف تیموریان هرات منسوبند، به تمدن کورگانیان اخلاص و علاقمندی خاصی داشتند و در مدت زمانی که متصدی امور ولایت هرات بودند، به ترمیم، حفظ و نگهداری آبده های باقی مانده از دوران شاهرخ میرزا، سلطان حسین میرزا بایقرا و امیر علیشیر نوایی اهتمام زیاد به خرج داد. او به عنوان قدردانی از زنده یاد استاد مشعل، کار تزئین تالار بزرگ ولایت هرات را با تابلوهای قشنگ میناتوری و ترسیم چهره های تابناک شخصیت های بزرگ دورۀ تیموریان چون شاهرخ میرزا، علیشیر نوایی، حسین بایقرا، عبدالرحمان جامی، کمال الدین بهزاد و دیگران به انجام رسانده بود، گامی نمونه در راه احیای نگارستان هرات ارزیابی می کرد. اما افسوس و دریغ که این آفرینش های هنری استاد مرحوم که من در آن وقت از نزدیک شاهد آن بوده ام، از گزند حوادث مشئوم سالهای اخیر مصئون نماند و بعد از استیلای طالبان توسط برادر ملا محمد عمر که به حیث والی هرات تعیین شده بود، از بین برده شد.
در هر حال محترم خالقیار پیشنهاد کمیسیون برگزاری سالگرد نوایی را که بنده سمَت معاونیت آن را داشتم، مبنی بر ضرورت نشر خمسۀ تورکی نوایی را پذیرفته، مبلغ پنج ملیون (5000000) افغانی برای این امر خیر منظور فرمودند. خمسۀ نوایی با مقایسۀ دو نسخۀ چاپ سنگی سال 1893 تاشکند موجود در نزدمن و نسخۀ چاپ سنگی خوارزم موجود در کتابخانۀ کاندید اکادمیسین دوکتور محمد یعقوب واحدی برای نشر آماده گردید و اهتمام چاپ آن به شادروان عبدالغفار بیانی سپرده شد. در اثر مساعی شبا روزی مرحوم بیانی و همکاری همسر فداکارش آیخان بیانی کتاب با کاغذ اعلا و پشتی طلایی رنگ در شعبۀ آفسیت مطبعۀ دولتی کابل به زیور طبع آراسته شد، ولی متأسفانه در نتیجۀ خصومت تعصب آمیز و کار شکنی قبیله گرایانۀ رئیس همان وقت اکادمی علوم 2000 نسخۀ چاپ شدۀ خمسه نوایی در اختیار کمیسیون موظف قرار نگرفت و چون قیمت آن به مطبعه پرداخت نشده بود، مسئولین امر از سپردن آن خودداری کردند. زیرا رئیس اکادمی پنج ملیون پول تخصیص داده شده برای نشر کتاب را، عمداً در بدل باقیات سابق اکادمی از مطبعۀ دولتی محاسبه نموده بود. ببینید این رهبران مراکز به اصطلاح علمی کشور را که حتی در حساسترین لحظات حیات فرهنگی مملکت نیز وجدان علمی خود را از دست میدهند و از کم آمدن پیش روی دانشمندان اشتراک کننده سمپوزیوم بین المللی باکی ندارند.
در هر صورت مرحوم بیانی با مسئولین مطبعه به تفاهم رسیده، درحدود 200 نسخۀ مطبوع این شاه اثر را بیرون کشید و به اشتراک کنندگان محفل توزیع نمود. بعداً برخی از روشنفکران و سرمایه داران اوزبیک و تورکمن، با کارکنان مطبعه کنار آمده یک قسمت خمسۀ نوایی را از چاپخانه کشیده در اختیار علاقمندان قرار دادند و متباقی یکجا با مطبعۀ دولتی کابل در آتش سوزی ناشی از راکتهای مجاهدین طعمۀ حریق گردید.

پشتی خمسۀ نوایی که به اهتمام شادروان مرحوم بیانی بچاپ رسید.
این بود پرابلم اول. اما پرابلم دوم برمیگردد به نشر مقدمه در اول کتاب. زیرا بدون آن خواننده نمی توانست به مضمون و ماهیت اجمالی این شاه اثر پی ببرد. اما ادارۀ اکادمی هردو پا را در یک موزه کرده، به نشر آن به صفت مقدمۀ خمسه بدون هیچ نوع دلیل و منطق شدیداً مخالفت نشان داد. تلاش ما و حتی توصیه های جناب خالقیار هم بی نتیجه ماند. من حاضر شدم مقدمه به نام من نه، بلکه به نام رئیس اکادمی علوم و یا فقط از طرف اکادمی علوم به نشر برسد، اما مرغ رئیس صاحب یک لنگ داشت و طاقت شنیدن دلیل و منطق را درین زمینه نداشت. متأسفانه برخی از عناصر خودی نیز به سایقه رقابت و یا تفاوت سلیقه باوی همنوا شده بودند. بدین ترتیب این مقدمه که برای نشر خمسه نوشته شده بود از نشر بازماند. در هر صورت خلق اوزبیک و تمام تـُرکان افغانستان از مرحوم جناب فضل الحق خالقیار صدراعظم وقت افغانستان که با سعۀ صدر و همت بلند بدون هیچ نوع محافظه کاری اجازۀ نشر خمسۀ تورکی نوایی این شاهکار ادبیات تمام تـُرکان جهان را داده، هزینۀ نشر آن را تمویل کردند، از صمیم قلب منت گذاراند.
بعداً این مقدمه توسط ادیب محترم عبدالغفور پویا فاریابی هنگامی که مدیریت مسئول مجلۀ ژوندون را برعهده داشتند، تحت عنوان «تأملی بر گسترۀ آثار و افکار امیر علیشیر نوایی» در شماره های 1 و 2 سال 1991 (1370 هـ) مجلۀ ژوندون به طبع رسید و قسمت اول آن را مجلۀ «شعر» ویژه نامۀ افغانستان، (سال دوم، شمارۀ 14، اکتوبر و نوامبر سال 1994) چاپ ایران با برگردان نمودن نمونه های اشعار نوایی به حروف لاتین اقتباس کرد. چون تعداد شماره های مجلات در سالهای مذکور محدود بود، بنده خواستم اصل مقاله را با تجدید نظر و تکمیل برخی مطالب آن به مناسبت 552 مین سالگرد عـلیشیر نوایی این ابرمرد تاریخ و ادبیات تورکی، به نشر بسپارم. (ش.ج)
تا کنون در کشور ما بجز «محاکمة اللغتین» و «محبوب القلوب» امیر علیشیر نوایی هیچ یک از کتب و رسالات او به شکل کتاب چاپ نشده است. از آن رو بعد از ختم دهـۀ نوایی که افغانستان نیز در آن اشتراک داشت، نشر «خمسۀ» تورکی نوایی به مناسبت پنجصد و پنجاهمین سالروز این شاعر کبیر رویداد فرهنگی بزرگی است که زمینه را برای آشنایی مستقیم تورکی زبانان افغانستان با نگرشهای علمی، بینش فلسفی، افکار سیاسی و اندیشه های شاعرانۀ این سخنور متفکر آشنا خواهد ساخت و چون منبعی پر از فیض و برکت در دسترس آنان قرار خواهد داشت.
چون آثار مطبوع نوایی در افغانستان خیلی کم است، به خصوص نسخه های موجود «خمسه» از شمار انگشتان تجاوز نمی کند و اکثریت تورکی زبانان کشور ما با آثار نوایی از جمله با این اثر او آشنایی کافی ندارند، ازین رو کمیسیون برگذاری 550 مین سالگرد تولد نوایی خواستند تا مقدمه ای بر این اثر بنگارم که درعین معرفی خمسه، سیمای علمی و ادبی نوایی را نیز تاحدی روشن بسازد. من این دعوت را پذیرفتم و به نوشتن این مقدمه پرداختم:
وزیر روشن ضمیر خراسان امیر کبیرنظام الدین علیشیر نوایی فرزند غیاث الدین کیچکینه بهادر یکی از امیران والا مقام عهد ابوالقاسم بابر، در ماه رمضان سال 844 هـ ق (9 فبروری سال 1441م) در دارالسلطنۀ هرات زاده شد و پس از شصت و دو سال زندگی پر بار و افتخارآمیز به روز دوازدهم ماه جمادی الآخر سال 906 هـ ق (سوم جنوری سال 1501 م) زندگی را پدرود گفت و در منطقۀ مصلای شهر هرات زادگاه خود به خاک سپرده شد.
نوایی نه تنها به مثابۀ اساسگذار مکتب نوین در شعر تورکی و حامی بزرگ این زبان، بلکه به صفت یک رجل سیاسی، دولتمدار عالی مقام، مؤرخ، ادبیاتشناس، زبان شناس، موسیقیدان، نقاش و مصوّر و شاعر بزرگ غزل و مثنوی، نه فقط در تاریخ ادبیات تورکی، بلکه در تاریخ دانش و فرهنگ شرق، به خصوص خراسان کهن موقعیت ممتاز و بی بدیلی دارد.
او، نه فقط شاعر شیوا بیان، بلکه متفکری ژرف اندیش است که در تمام عرصه ها توسن اندیشه دوانده. بنا به نوشتۀ مؤلف دائرة المعارف تورکی «قاموس الاعلام» شمس الدین سامی: «به حق او موجد مکتب تازه ای در زبان تورکی است. تا زمان او کسی به لطافت و متانت و ظرافت و زیبایی و دل نشینی و نیز از نظر کمیت تا آن مقدار شعر نگفته و چیز ننوشته است. آثار او در تورکی چغتایی با حفظ لطافت و متانت و اسلوب کلاسیک تورکی به خصوص بسیار ارزنده است.»
نقش نوایی در تکامل تورکی چغتایی- اوزبیکی همپایۀ نقشی است که دانته شاعر بزرگ ایتالیا با «کمیدی الهی» در احیای زبان ایتالوی و فردوسی با «شاهنامۀ» خود در پیشرفت و انکشاف زبان فارسی دری ایفا کرده اند.
نوایی با آثار متعدد خود ادبیات کلاسیک تورکی را در سطح ادبیات جهانی ارتقا داد و با کاربرد واژه ها و اصطلاحات نوین، استفادۀ وسیع ماهرانه از فولکلور خلق اوزبیک و کشف امکانات وسیع این زبان در افادۀ عواطف لطیف انسانی و مفاهیم علمی، به غنامندی آن افزود.
قدرت غزلسرایی نوایی در اشعار غنایی وی به خصوص چهار دیوان تورکی او به نام «خزائن المعانی» و دیوان فارسی دری او به نام «دیوان فانی» تجلّی می کند. اما توانایی کم نظیر او را در داستان سرایی در شاهکار فنا ناپذیرش «خمسه» میتوان مشاهده کرد.
نوایی پروسۀ تکامل شعر اوزبیکی را در قالب اوزان عروضی سرعت بخشید و از اوزان هجایی که قالب ادبیات شفاهی و اشعار فولکلوری بود، خلاقانه استفاده نمود و کتاب ارزشمند خود «میزان الاوزان» را در زمینۀ اوزان عروضی نوشت و غزل تورکی را به مدارج کاملاً نوین ارتقا داد و آنرا از نظر شکل و مضمون غنا بخشید و با کاربرد کلمات شسته و لطیف و ایجاد تـرکیبها و اصطلاحات بدیع و استفاده از واژه های عربی و فارسی دری به شیوۀ استادانه، قدرت افادۀ زبان را در تعبیر احساسات و تخیلات شاعرانه و وصف پدیده های زندگی و طبیعت بالا برد و درین زمینه تقریباً همان کاری را کرد که سعدی و حافظ با کاربرد واژه های عربی در زبان فارسی دری انجام داده اند. به طور مثال سعدی شیرازی در یک غزل زیبای خود در هر بیت از 3 لغت تا 8 لغت ثقیل عربی را چنان استادانه به کار برده که خواننده به ثقالت این الفاظ متوجه نمی شود:
چـشـم بــدت دور ای بـــدیـــع شــمــــائل
مــاه مـن و شمـع جـمـع و مــیــر قــبــائل
جـلـوه کـنـان مــیـروی و بــــاز نــیــــایـــی
ســرو نــدیــدم بـدیـن صــفـت مــتــمــائل
هــر صـفـتـی را دلـیـل مـعـرفـتی هـست
حـسـن تــرا قــــدرت خـــداســــت دلائل
قـصـۀ لـیـلـی مـخــوان و غـصـۀ مجـنـون
عــهــد تـــو مـنـسـوخ کــرد رســـم اوائل
دور بــه آخــر رسـیـد و عـمــر بـــه پـایـان
شوق تو ساکن نگـشت و مـهـر تـــو زائل
سعدی ازین پس نه عاقلست نـه هشیار
عـشــق بـچــربـیـد بــر فـنـــون فــضـــائل
نوایی از عرصۀ محدود مضمون غزل که تا زمان او معمول بود و غالباً فقط احساسات و عواطف شخصی شاعر را افاده میکرد، بالاتر رفت و پدیده های زندگی اجتماعی و تجارب حیاتی خویش را در آن شامل ساخت، غزل اوزبیکی را با اندیشه های فلسفی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و تربیوی در آمیخت و از جهت مضمون و محتوا افق جدیدی در برابر آن گشود.
نوایی در اشعار خود عشق و صداقت، دوستی و صمیمیت، عدالت و انصاف، غرور و مناعت نفس و خصلت تسلیم ناپذیری در برابر بیداد و ستم را می ستاید، خیره سری، جهالت، سالوس و ریا را نکوهش می کند و از چهرۀ زاهدان ریاکار پرده برمیدارد.
نوایی در وصف طبیعت و تصویر حالات روانی انسان به یاری کلمات به مثابۀ نقاشی چیره دست عمل میکند. تشبیهات و صحنه سازی های او نمودار توانایی شگفت انگیز او درین زمینه است.
کویدی قویاش اوتیده ظلمت تونی
اوچـتی هوا اوزره نـجوم اوچقونی
حیرة الابرار، «خمسه»
یعنی ظلمت شب در آتش خورشید سوخت و شراره های ستارگان در هوا پریدند.
در وصف طبیعت:
هــر غــنـچــۀ لالــه حـقــۀ لـعـل
آچـیـلـسه لــواده شــقــۀ لـعــل
چـون بـرگی توشارگا میل قیلدی
بـغـری قـرا دشـت اوزه یـایـیـلدی
دشت اوزره که سیر اولور صباغه
بــغـری قــرالـر اوچــار هــواغـــه
لیلی و مجنون، «خمسه»
درین شعر که از داستان لیلی و مجنون خمسه اقتباس شده، شاعر برگهای لاله را در فصل بهار به «بغری قره» یعنی سیاه سینه که نوعی گنجشک است تشبیه میکند و ریزش برگهای لاله را در هنگام وزش باد ملایم به پرواز گروه گنجشکان سیاه سینه در دشت همانند میسازد.
نوایی اولین خمسۀ تورکی را به رشتۀ نظم کشید که شاهکاری بی نظیر در مجموع ادبیات تورکی و دست آوردی بزرگ در تاریخ ادبیات آسیای مرکزی میباشد.
ظهیر الدین محمد بابر گفته بود: «علیشیر بیک نظیری یوق کیشی ایردی. تورکی تیل بیله تا شعر ایتیب تورلر، هیچ کیم انچه کوب و خوب ایتقان ایمس» یعنی علیشیر بیک شخص بی نظیری بود. از زمانی که به زبان تورکی شعر سروده اند، هیچ کس بیشتر و بهتر از او نگفته است.
خلاصه علیشیر نوایی با کوهی از تألیفات و سروده های خویش مروج و ستارۀ رهنمای ادبیات کلاسیک اوزبیک است و با سحر کلام و شخصیت محبوب و چند بعدی خویش تاکنون هم منبع الهام شاعران و سخن پردازان میباشد. او بعد از فیلالوگ بزرگ شیخ محمود کاشغری مؤلف «دیوان لغات التـُرک» در زبان عربی، بزرگترین حامی زبان تورکی است و با نوشتن رسالۀ «محاکمة اللغتین» کسانی را که مدعی بودند در زبان تورکی ایجاد آثار بزرگ امکان ندارد، با پاسخ های علمی خاموش ساخت و با سرایش چهار دیوان «خزائن المعانی» و شاه اثر خود «خمسه» در زبان تورکی آبدۀ ادبی عظیمی به وجود آورد. او با گذشت زمان مانند هریک از شاعران و متفکران بزرگ دیگر جهان بهتر و بیشتر شناخته خواهد شد و آثار او در گنجینۀ بزرگ ادبیات جهان جایگاه خاص و شایستۀ خویش را به دست خواهد آورد.
بدون تردید، نوایی استاد مسلم شعر و ادب در هر دو زبان بود. به قول دوکتور ذبیح الله صفا در صفحۀ 148 کتاب «تاریخ ادبیات در ایران»، «نوایی بزرگترین کسی است که شعر تورکی را به حد اعلای کمال رسانیده و توانسته به همه انواع شعر فارسی از مثنوی و قصیده و غزل وغیره شعر تورکی بسراید.»
او در اشعار فارسی دری «فانی» تخلص دارد و با دیوان فانی که دارای بیش از 6000 بیت میباشد و با بیش از یازده قصیدۀ خود در تاریخ ادبیات فارسی دری نقش ماندگاری از خود بجا گذاشته است.
علیشیر نوایی و دوست و مرشد او مولانا عبدالرحمن جامی ممثل دوستی فارسی زبانان و تورکی زبانان خراسان و تُرکستان بودند و عنعنۀ انشاد شعر در هر دو زبان را تشویق و ترغیب میکردند.
جامی بعضاً ابیاتی به تورکی نیز می سرود. دو غزل ملمع از او بجا مانده و ما دو بیت از یک غزلش را درین جا ذکر میکنیم:
ای لبت پُر خنده و چشم سیـاهـت مست خواب
ایککی زلفینگ آره سـیده آی یـوزیـنـگ دور آفتاب
مـستـی مـی مـیـکــنــد روی تـــرا غــرق عــرق
باده ایچسنگ توکیلور ایککی قیزیل یوز دین گلاب
شادروان استاد علی اصغر حکمت دانشمند ایرانی که در مراسم پرشکوه پانصدمین سال تولد نوایی به دعوت جمهوری اوزبیکستان در شهر تاشکند اشتراک نموده بود، طی گزارش مشروح و مفصلی ازین جشن شکوهمند که در شمارۀ 4 سال چهارم ماهنامۀ «پیام نو» به نشر رسانده بود، یادآور می شود که علیشیر نوایی را قوم اوزبیک پس از پانصد سال به خاطر فلسفۀ بلند و دانش ژرف و تحقیقات دقیق و افکار عمیق او تجلیل می کنند. خود او در باب اشعار فارسی و تورکی خویش قطعه ای دارد که شایستۀ ذکر و قابل امعان نظر است، می گوید:
«معنی شیرین و رنگینم به تورکی بیحد است
فـارسـی هـم لـعـل و درهـای ثمین گـر بنگری
گـویـیـا در راسـت بــازار سـخـن بـگـشـاده ام
یـک طـرف دُکـان قـنـادی و یـک سـو زرگــری»
حکیم شاه محمد قزوینی مترجم مجالس النفائس علیشیر نوایی که بیست و یک سال پس از او به ترجمۀ این اثر دست زده، در شرح حال امیر چنین نوشته است: «... و کمال قدرت بر شعر فارسی و تورکی داشته، ولیکن خاطر عاطرش به تورکی گفتن بیشتر افتاده و خمسۀ تورکی او مشهور است و قریب سی هزار بیت خوب است و کسی شعر تورکی بهتر از او نگفته و گوهر نظم بهتر از او نسفته.»
دکتور رُکن الدین همایون فرخ محقق ایرانی که «دیوان امیر نظام الدین علیشیر نوایی فانی» را با مقدمه ای عالمانه در سال 1375 به طبع رسانده می گوید که: امیر علیشیر پس از فراغت از تحصیل با گذشت اندک زمانی در سن 35 سالگی از سمرقند به هرات رفته و مدت 30 سال تا 906 هـ ق در دستگاۀ سلطان حسین میرزا به شغل دیوانی اشتغال داشته، در طی این سی سال توفیق یافته است، بیش از شصت هزار (60000) بیت شعر بسراید و سی جلد آثار منثور و منظوم تألیف و تصنیف کند. او می افزاید: با توجه به اینکه امیر علیشیر در تمام این سی سال به کار دیوانی اشتغال داشته، می توان به همت و پشتکار و علاقۀ او به فرهنگ و ادب پی برد و شایسته است او را یکی از پُرکارترین دانشمندان و سخنوران به حساب آوریم.
دوکتور همایون فرخ پس از بررسی آثار نوایی به این نتیجه میرسد که او سبک خراسانی را با سبک عراقی و سبک هرات به شیوۀ خاصی درهم آمیخته و اختلاط این سه سبک که نمایندۀ سه نوع طرز تفکر و اندیشه و تخیل استند، در فاصلۀ پنجاه سال اساس و سرمایۀ سبکی شده است که به غلط آن را هندی می خوانند. او توضیح می دهد که پس از انتقال پی در پی قدرت، گروهی از دانشمندانی که در هرات می زیسته اند متوجه دربار بابر و ارغون شاه شده به قندهار و تته رهسپار گردیده اند، «طرز و روشی را که امیر علیشیر و شعرای پیرو او بنیان گذاشته اند نشر داده و در تعمیم آن کوشیده اند و چون شعرای فارسی زبان در هند پیرو آنان شدند، این سبک به هندی نامگذاری شد. به هر حال غزلیات فانی بهترین نمونۀ این سبک است.» او یک تعداد ابیات فانی را که مبین این سبک میداند ذکر میکند و ما برخی از آنها را می آوریم:
ازخـیـال آن مـیـان فـکـر مـحـالی داشتم
بود اگر چه بس محال اما خیالی داشتم
* * *
شب غـم اخـتـر اشکم نیامد در حساب ار چه
که شب تا روز اختر می شمارد چشم بیـدارم
* * *
فــراز سبـزه هــر سـو لالــۀ رعــنـا ز بسیاری
بود چون ابر شنـکـرفـی به روی چـرخ زنـگاری
و یـا گستـرده بـهـر بـزم گل فـرش زمرد گون
به روی فـرش بـرپـا کـرده شـادروان گـلـنـاری
لطافت بین که در آیینه گون دریای اخضر فام
همه عـکـس شفق را می زند لاف نموداری
و ده ها نمونۀ دیگر.
او علاوه میکند که در آثار فانی افکار و تخیلات و تشبیهاتی که بعدها به طور وفور و به حد شیاع (شاید اشباع- جوزجانی) تا سرحد ابهام و ایهام و تعقید در آثار گویندگان هندی دیده می شود به صورت ابتدایی آمده است.
امیر دولتشاه بن علاؤالدوله بختی شاه سمرقندی «مؤلف تذکرة الشعرا» که قصیده ای ملمع در زبان تورکی و فارسی در مدح نوایی دارد، پس از ارزیابی های مفصل فضایل و خصائل کم نظیر امیر، خمسۀ او را چنین ارزیابی میکند: «آنچه تا امروز از آن طبع لطیف صادر شده در تورکی جواب خمسۀ شیخ العارف نظامی است رحمة الله علیه، قبل از این امیر کبیر هیچ کس بر چنین فضلی اقدام ننموده، الحق داد معانی در آن داستان داده...»
به قول دوکتور فرخ اثر معنوی امیر علیشیر در تورکی تا آن اندازه است که پس از او شعرای تورک نه تنها سبک و روش او را تقلید کرده اند، بلکه تخلص او را نیز به تخلص خود افزوده اند و یدک کشیده اند، مانند خیالی نوایی، حسینی نوایی، حالی نوایی، شکری نوایی.
یکی از صوفیان برزگ هند شاه جهانگیر هاشمی، 34 سال پس از وفات نوایی در اثر خود به نام «مظهرالاسرار» که به جواب «مخزن الاسرار» نظامی پرداخته، از سلطان حسین میرزا و علیشیر نوایی به احترام نام می برد و ضمن ستایش از تدابیر مملکتداری ایشان، دربارۀ نوایی می گوید:
داشت امیری به هزاران کمال
نادر و ممتـاز و عـدیـم الـمـثـال
شیردل و صاحـب شمشیر بود
نام خوشش میرعلـیشیـر بـود
در فـن تـورکـی بـه صـریـر قلم
گـفـت صـلا بر عـرب و بر عجم
بلعجب این است که آن نامدار
با هـمـگـی مشـغــلــۀ روزگــار
داد بــه دیــوان غـزل انـتـظـام
کرد یکی خمسۀ تـورکی تمام
گفت به تورکی سخنـان بـزرگ
از دم خـضـر و نفـس پـیـر تـرک
بود شب و روز به صد عز و جاه
هـمـنـفس خسـرو عـالــم پـناه
دوکتور فرخ این ابیات را از کتاب«مظهر الاسرار» شاه جهانگیر هاشمی مورخ 968 متعلق به کتابخانۀ شخصی خود اقتباس کرده است.
نوایی، این شخصیت بزرگ انساندوست که ستارۀ فروزان این دور بود، به صفت یک دانشمند پیشاهنگ و سیاستمدار برجسته، در نیمۀ دوم قرن 15 رنسانس شرق را در خراسان و تُرکستان رهبری کرد. او خراسان را که «کشور عدیم المثل» میخواند و پایتخت زیبای آن شهر هـری را که زادگاهش بود و باغ هایش را رشک بهشت برین و «خیابان» اش را راه جنت فردوس میدانست، دوست داشت و می گفت:
شـهـراه سـوی جنـت فـردوس کـه جویـنـد
فـانـی به یقین دان که خیابان هرات است
او در راه عمران این سرزمین کهن از تمام امکانات مادی و صلاحیت دولتی خود استفاده کرد و با استفاده از دارایی شخصی خود بیش از 370 بقعۀ خیر از قبیل مدرسه، خانقاه، مسجد، کتابخانه، جاده، کانال، کاریز، چشمه، پل، حوض و شفاخانه احداث کرد و ساختمان آبده های بزرگی چون آرامگاه علی بن ابی طالب در شهر مزارشریف، جامع بزرگ مصلای هرات (که به دستور امیر عبدالرحمان توسط جنرال لیمسدن انگلیسی مین گذاری و انفجار داده شد و یکجا با آن بنای عظیم مدرسۀ گوهرشاد بیگم که به قول مرحوم فکری سلجوقی رواقها و گنبذهای آن با خطوط و نقوش نفیس و شگفت انگیز خود آیت زیبایی و شاهد زندۀ صنعت معماری قرن 15 کشور بود، منفجر گردید) و بازسازی مسجد جامع هرات را نظارت و رهبری کرد.
دانشمند مشهور انگلیس ادوارد براون، در جلد سوم کتاب خود «تاریخ ادبیات ایران» که به نام «از سعدی تا جامی» توسط علی اصغر حکمت به فارسی ترجمه و تحشیه گردیده، دربارۀ نوایی می گوید که: «هم از جهت نویسندگی و هم از جهت حمایه از اهل فضل و کمال، اهمیت و عظمت میر علیشیر نوایی به اندازه ای روشن و ثابت است که میتوان بدون مبالغه گفت که او ماسیناس کشور خود و زمان خود بوده است.
بر طبق معلوماتی که مترجم می دهد، ماسیناس سیلنیوسMaecenas Ciliniuse یکی از شخصیت های بزرگ روم قدیم، حامی شعر و ادب و دوست شاعر بزرگ لاتین هراس بوده که 73 سال پیش از میلاد متولد گردیده و در سال هشتم قبل از میلاد در گذشته است.
نوایی که قسمت عمدۀ حیات خویشرا وقف ایجاد آثار اصیل ادبی در زبان اوزبیکی و فارسی دری کرد و مسئولیت افتخار آمیز تشویق، پرورش و حمایت اهل دانش، فرهنگ و هنر عصر را به دوش گرفت، نهضت علمی و ادبی دورۀ تیموریان را در کمال موفقیت رهبری کرد.
درینجا یک نکته جداً باید خاطر نشان گردد و آن این که فرهنگ خراسان زمین در انحصار کدام زبان، یا قوم و ملیت معین خاص نمیتواند، قرار بگیرد. در تکامل فرهنگ و مدنیت این سرزمین باستان تمام اقوام و ملیت های ساکن در آن سهم گرفته و آثار ماندگار از خود بجا گذاشته اند. همان گونه که هیچ کس نمیتواند نقش فردوسی، ناصر خسرو، سعدی، حافظ، مولوی و جامی را انکار کند، نمیتواند جایگاه میرزا اولوغ بیک و زیج کورگانی او، نقش امیر علیشیر نوایی، بابر میرزا، اتایی، سکاکی، سهیلی، میرزا عبدالقادر بیدل و دیگران را نادیده بگیرد.
چون نوشتن پیرامون تمام آثار نوایی و توضیح تمام جوانب زندگی و شخصیت چند بُعدی او درین مقاله میسر نیست، بنابر آن نویسنده میکوشد «خمسۀ تورکی» علیشیر نوایی را که در میان آثار او جایگاهی خاص دارد، به خوانندگان محترم معرفی نماید.
از زمانی که استاد بزرگ سخن نظامی گنجوی خمسۀ معروف خود را ایجاد کرد، از قرن 13 تا قرن 15 خمسه سرایی رنگ یک سنت ادبی و عنعنۀ شعری را به خود گرفت، طوری که توفیق در سرایش خمسه عالیترین معیار و محک برای تثبیت قدرت شاعر محسوب میشد، زیرا برای ایجاد خمسه تنها سرودن پنج داستان منظوم کافی نبود، بلکه میبایستی این داستانها در عین حالی که از لحاظ نام، ژانر، سوژه، قهرمانها و ترکیب خود به طور کُلی با خمسۀ نظامی همانند می بود، نمی بایستی حیثیت نسخۀ مکرر یا تقلیدی آنرا میداشت، بلکه باید از نظر مضمون و محتوا و پرداخت هنری نیز اثری جدید و اصیل می بود و به صفت گامی نوین در رشد و ترقی شعر و اوجی در مراحل تکامل ادبیات به شمار میرفت و ازین لحاظ، خمسه سرایی کاری بس دشوار و مشکل بود.
بنابر همین سبب از جملۀ دهها تن شاعر چون مولانا اشرفی، علی آهی، مولانا فصیح رومی، خواجه حسن خضرشاه، مولانا عبدالله، خواجه عماد، هلالی چغتایی و دیگران که به این کار آغاز کرده بودند، اکثریت شان نتوانستند خمسۀ کامل بسرایند و ازین آزمون موفقانه بدرآیند و به تعبیر نوایی:
هـر کیـشی کیـم قـیـلدی تتبع هـوس
سرو و گل اوتروسیـده کیلتوردی خس
یعنی هر که خواست به خمسۀ نظامی پاسخ بگوید، در برابر سرو و گل مشتی خس و خاشاک عرضه کرد.
نوایی میدانست که پروسۀ رشد و تکامل درنگ ناپذیر زبان و ادبیات تورکی، ضرورت توجه و اهتمام به این امر بزرگ را در دستور روز قرار داده است و ازین لحاظ رفع نیازمندیهای معنوی ملیونها گویندۀ این زبان، مستلزم کار های بزرگ و ایجادگری های سترگ است. آفرینش خمسه در زبان تورکی یکی ازین نیازمندیهای مبرم بود. بنابرآن نوایی باشهامت و جسارتی بی نظیر درین راه دشوار گام نهاد و با استفاده از تجاربی که در طی بیش از 300 سال از آغاز سرایش نخستین خمسه، در پرتو قریحه آزمایی شاعران متعدد به دست آمده بود، به این کار بزرگ دست یازید و اولین خمسۀ تورکی را سرود.
نوایی در خمسۀ خود که مشتمل بر دفتر های «حیرة الابرار»، «فرهاد و شیرین»، «لیلی و مجنون»، «سبعۀ سیار» و «سد اسکندری» است، نظامی، امیر خسرو و نیز شاعر معاصر خود عبدالرحمان جامی را که یک جا با وی به سرودن خمسه پرداخت، ستایش میکند و ضمن اعتراف به مهارت و استادی مسلم شان درین فن، آنان را گرامی میدارد و از معنویت شان کمک میجوید:
یولـده سه بـو یولده نظامی یـولـوم
قولده سه خسرو بیله جامی قولوم
اما هیچ گاه حاضر نمی شود دنباله رو اسلاف خود باشد و محتوای داستانهای آنان را تکرار کند. او می خواهد خمسه ای جدید و اصیل بیافریند و اهمیت اثر خود را در اصالت و نو بودن محتوای آن میداند. چنانچه در مقدمۀ داستان «فرهاد و شیرین» می گوید:
انـــی نــظــم ایــت کـه طرحیـنگ تازه بـولـغـای
اولـوسقـه مــیــلـی بـــی انــــــدازه بـولــغــای
یـــوق ایـــرســه نــطــم قـیـلــغـان نـی خلایـق
مــکــــرر ایــــلامــــاق سـیـنــدن نـــــه لایــــق
خوش ایرماس ایل سونگیچه رخش ســورمـاک
یــولــی کـیـم ایـل یـوگـورمـیـش تـور یوگورماک
بـیــراو کـــیــم بــیــر چـمــنـده سـایــر ایـــردی
نــیــچــا کـیــم گـل آچـیـلـغـان کـوردی تـیــردی
هـــم اول یــیــرده ایـمس گـل ایـستـمک خوب
بــو بــوسـتــان صـحـنـیـده گـل کوب چمن کوب
یعنی (طرح نوینی بریز که میل و علاقۀ مردم را به سوی خود بکشاند. ورنه به تو شایسته نیست آنچه را که دیگران به رشتۀ نظم کشیده اند بسرایی. خوش آیند نیست از عقب دیگران تاختن و به راهی که آنان رفته اند راه سپردن. در چمنی که همه گلهای نوشگفته را چیده اند، نباید در جُست و جوی گل بود، مگر نمی بینی که در صحن این بوستان گل چقدر زیاد و چمن چقدر فراوان است.)
نوایی در عین ستایش پیش کسوتان خود، کاستی های جدی آثار شان را در می یابد و آنها را صمیمانه انتقاد میکند. مثلاً او خسرو پرویز را به مثابۀ سیمای مثبت و قهرمان ایجابی داستان تأیید نمی کند و در مقدمۀ «فرهاد و شیرین» چنین ارزیابی می نماید:
ولی چیک کنلر اوشبـو جـامـدین راح
سراسر بـولــدیـلـر خـسرو غه مداح
کـه مـُلـکـی انـداق و آیینی مونداق
سپـاهـی انـداق و تمکینی مـونداق
(تمام کسانی که ازین جام باده نوشیدند؛ یعنی خمسه سرودند، سراسر به ستایش خسرو پرداختند که ملک و آیینش چنین است و سپاه و تمکینش چنان.)
نوایی به دشواری کاری که آغاز کرده بود جداً توجه داشت. او می دانست که مقابل شدن با دو حریف قوی پنجه و استادان مسلم سخن امر سهل و ساده ای نیست و مستلزم دانشی بزرگ، دیدی وسیع و دقیق و استعدادی عالی می باشد:
ایمس آسان بو میـدان ایچره تورماق
نظامی پنجه سیـغـه پـنـجـه اورماق
کیـراک شیـر آلـیـده هم شیر جنگی
اگـــر شیـر اولـمسه بـاری پـلـنـگـی
اما نوایی ازین آزمون دشوار موفق و سربلند بیرون میشود و به آفریدن چنان اثری دست می یابد که نه تنها در زبان مادری او، بلکه در ادبیات شرق و جهان گنجینه ای عظیم و فنا ناپذیر محسوب میشود. از آفرینش خمسۀ نوایی بیش از 550 سال می گذرد. در طی این مدت طولانی این شاهکار ادبی، به صفت یکی از محبوبترین آثاری که ایده های عالی انسانی را ترنم میکنند، از طرف علاقمندان پذیرفته شده است.
نوایی مجموع داستانهای خمسه را که به زودی شهرت جهانی پیدا کرد، در مدت دو سال (در صورت محاسبۀ روزهایی که طی آن به کار ایجادی پرداخته در 600 روز) به پایۀ تکمیل رسانید که حتی برای خود شاعر نیز امری غیر مترقبه و عمل قهرمانانه بود که به آسانی نمی شد انجام آنرا توقع بُرد. او به عظمت کار و استعداد عظیم و شگفت انگیز خود اشاره میکند و میگوید: در عهد شاه غازی شخصی چون تو عرض وجود کرد که هیچ آدمی زاده ای که تا عصر تو زیست، آنچه را که تو انجام دادی نتوانست انجام دهد:
که کیلدی زمانیده سیندیک کیشی
که ایرمـس ایشینگ آدمیزاد ایشی
نوایی میخواست درین عرصه اثری در زبان تورکی بیافریند که در عین همپایه بودن با آثار موجود در زبان دری، اصیل و مستقل از آنها باشد و ذوق زیباپسندی تورکان را اشباع نماید:
چون اوقومق زمزمه سی بولدی بس
کونـگلـوم ارا دغـدغـه سالـدی هوس
فــارســی اولــدی چـــو اولــرگــه ادا
تـــورکی ایــلــه قـیـلسم انـی ابـتـدا
فـارسی ایـل تاپتـی چو خورسندلیق
تـُـرک داغـــی تــاپـسـه بـرومـنـدلیق
چون زمزمۀ خواندن به پایایان رسید، هوسی بزرگ در دلم دغدغه انداخت، چون برای آنها به زبان فارسی سروده اند، من باید به زبان تورکی بسرایم. همانطوری که آنان از خواندن آن در زبان فارسی لذت می برند، تورکان نیز با خوانش آن بزبان خود محظوظ شوند و به برومندی دست یابند.
نوایی در سال 888 هـ. (1483م) نخستین دفتر خمسه داستان فلسفی، اخلاقی و آموزشی «حیرة الابرار» را به اتمام میرساند و هنگامی که به سرودن داستان «فرهاد و شیرین» آغاز میکند، سرشار از موفقیتی که در سرایش نخستین داستان به دست آورده است میگوید: تو طرح روضۀ زرکار یعنی «حیرة الابرار» را به پایان رسانده، دُر های گرانبها نثار مردمان کردی و فرشتگان هم درین کار به تو شادباش و آفرین گفتند. هرچند در سرودن آن رنج زیاد بـُردی، اما ببین چه گنجینه ای گرانبها به دست آورده ای. اکنون دوباره برای دست یافتن به گنجی دیگر تلاش کـُن و گنجی را که از آن به دست می آوری، نثار دوستان بساز:
یــسـادیـنـگ روضــۀ زرکــار طــرحـیـن
چـیـقــاردیـنـگ «حیرة الابرار» طرحین
خـــلایــق قــه ساچـیـب درثـمـیـنـلـر
مــــلائــک دن ایـشیـتـدینـگ آفـرینـلر
اگــرچــه ایـتـوریـده رنـج تــاپــدیــنــگ
ولـی کـور کیم نـه ینگلیغ گنج تاپدینگ
ینه بیر کان نی قازماقلیق قه میل ایت
قـازیـب احـبـاب ارا نـقـدیـن طفیل ایت
نوایی در همان سال از سرودن دو داستان دیگر خود یعنی «لیلی و مجنون» و «سبعۀ سیار» نیز فراغت می یابد.
اتمام پی در پی چهار داستان ارزشمند «خمسه» در اثر کار مسلسل و انقطاع ناپذیر در مدت زمانی نه چندان زیاد، نمودار قدرت شعری و دهای نوایی است. او سرایش چهار داستان را به عبور از چهار کوه بلند دشوار گذار و پر از موانع همانند میسازد.
شاعر پس از یک مدت مختصر استراحت به نوشتن داستان پنجم آغاز میکند و درسال 890 هـ. (1485م) آخرین دفتر خمسه «سد اسکندری» را اختتام می بخشد.
نوایی میگوید که منظورش از آفرینش خمسه تنها افسانه پردازی نبود، بلکه او می خواست اندیشه ها و افکار آرمانی خود را در قالب داستانها به مردمان عصر خود بازگو نماید. چنانچه در خاتمۀ لیلی و مجنون یادآور میشود:
یــازمــاقــده بـو عـشـق جـاودانـه
مقصودوم ایـمـس ایـدی فـسـانـه
مـضـمـونـیـغـه بـولـدی روح میلی
افسانـه ایـدی انـیـنـگ طـفـیـلـی
لیکن چـو رقم غه کیلدی مضمون
افـسـانــه انـگــا لـبــاس مـــوزون
نوایی ادبیات را به گنجینه های بزرگی همانند میسازد که نظامی گنجوی پنج دژ استوار بر آن برپا داشت و خسرو دهلوی پیرامون این دژها را با کاخهای شکوهمند پـُر از نقش و نگار آراست. این بناهای شکوهمند نیازمند آن بود تا شهری بزرگ با باغهای سبز و خرم نیز به زینت آن بیفزاید. نوایی این شهر را به مثابۀ سواد اعظم و این باغها را به مثابۀ ریاض خـُرم به وجود می آورد و بدین سان نقش خمسۀ خود را در تکمیل ادبیات جهان آن روز برجسته میسازد:
بـولسه مینگا فرصت اول قدر چاغ
کیـم شهر ایلا طرح سالیـبـان باغ
باغـیـنــی ریــاض خــُرم ایـتـسام
شـهـریـنـی سواد اعظم ایتسام
نورالدین عبدالرحمان جامی دوست و مرشد علیشیر نوایی که او را در ایجاد و تکمیل خمسه تشویق میکرد، ارزش این کار خلاقانۀ نوایی را نه تنها در میان تورکان، بلکه در میان فارسی زبانان و عربها نیز با جدیت و قاطعیت خاطر نشان میسازد. او در «خردنامۀ اسکندری» خود ارزیابی واقع بینانه ای ازین شاهکار ادبی به عمل آورده، نوایی را شیر قوی پنجه ای میداند که توانست از مصاف با شیر گنجه یعنی نظامی گنجه یی سربلند و پیروز بدر آید، اگر او این اثر خود را به زبان فارسی می سرود، نظامی و خسرو در برابرش رنگ می باختند:
به تورکی زبان نقشی آمد عجـب که جـادو دمـان را بـود مهـر لـب
بـبـخـشیـد بـر فـارسـی گوهران بــه نـظـم دَری دُر نـظـــم آوران
که گر بودی آن هم به نظم دری نمانـدی مـجـال سخن گستری
بـه میـزان آن نظم مـعـجـز نظام نظامی که بودی و خسرو کدام
چـو او بــر زبــان دگـر نکـته راند خــرد را بـه تمییز شان ره نماند
زهـی طبـع تـو اوستـاد سـخـن زمـفـتـاح کـلکـت گـشاد سخـن
سـخـن را که از رونق افتاده بود بـه کـنـج هوان رخت بنهاده بود
تـو دادی دگـر بــاره ایـن آبــروی کشیدی به جولانگۀ گفت و گوی
صـفـایــاب از نــور رای تــوشـــد نـوایــی زلــطـف نــوای تــو شد
واقعاً همان طوری که مولانا جامی یاد آوری کرده بود، «خمسۀ» نوایی تأثیری عمیق و الهام بخش بر مراکز ادبی وقت و شخصیت های علمی و هنری آن زمان وارد آورد و چون پدیده ای بی نظیر مورد استقبال قرار گرفت و به قول خود شاعر، او قلمرو وسیعی را از ختا تا خراسان و از شیراز تا تبریز بدون لشکر کشی در تحت فرمان خود در آورده (یعنی زیر تأثیر ادبی خود قرار داده) و تـُرک و تـُرکمان به او دل بسته و از جان و دل عاشق سخنان او شده اند:
آلـیـب مـیـن تـحـت فـرمـانـیـمـده آسان
چیریک چیکمی خـتـا دیـن تـا خـراسـان
خـراسـان دیـمـه کـیـم شـیـراز و تـبـریـز
کـه قـیـلـمـیـش دور نی کلکیم شکر ریز
کونگل بیرمیش سوزومغه تـُرک جان هم
نـه یـالـغـوز تـُرک، بـل کـیـم تـُرکمـان هم
به اهمیت «خمسه» و استقبال ازین شاهکار فنا ناپذیر نوایی میتوان از ورای آنچه زین الدین محمود واصفی مؤلف «بدائع الوقائع» حکایت میکند پی برد. او می نویسد: «مولانا بدخشی می فرمودند که چون امیر کبیر امیر علیشیر کتاب خمسۀ تورکی را به نام همایون سلطان حسین میرزا مشحون ساخته گذرانید، میرزا فرمودند که مدت مدید و عهد بعید است که میان ما و شما ماجرایی در میان است. امروز وقت آن است که آن امر قرار یابد و ماجرا آن بود که سلطان حسین میرزا به امیر علیشیر اظهار ارادت می نمود و میر را پیر خود میگفت و میر می فرمود که الله الله چه جای این سخن است، ما مریدیم و شما پیر همه.
چون این گفت و گو به تطویل انجامید، میرزا فرمودند که پیر کدام است و مرید کدام؟ امیر فرمودند که: مرید آنست که هرچه مراد پیر باشد، مراد مرید همان باشد.
میرزا فرمودند که اسپ اشهب را بیاورند و آن چنان تکاوری بود که تا ادهم شب و اشهب روز با هم جفت گردیدند، چون آن سمندی در مرغزار جهان کس ندیده بود.
میرزا فرمودند که چون شما مرید شدید و ما پیر، مراد آن است که بر این اسپ سوار شوید و ما در جلو شما رویم. میر را هیچ چاره نماند غیر از سوار شدن. چون میر قدم در رکاب نهاد و آن اسپی بود که به جز شاه را سواری نمیداد، رمیدن آغاز کرد. میرزا هی بر او زد که برجای خود قرار گرفت تا میر سوار شود. چون میرزا به جلو در آمدند، میر بر بالای اسپ بی هوش شد، چنان که او را گرفته فرود آوردند.» ادامه دارد...
هـدف مـا منسجم ساختن روشنفـكـران، فرهنگيان و بالخصوص جوانان با استعداد و مردم با احساس افغانستان در زيـر يك سقـف واحد به خاطـر بـلـند بردن سطـح دانـش و رشـد فـرهـنـگ غـنامـنـد كـشور ميباشد.