پیشینه تاریخ تورکان در افغانستان، استاد هدایت الله هدایت

افغانستان کشوریست کثیرالملله و در عین حال کشور اقلیت هاست، یعنی هیچ یک از اقوام بزرگ کشور بیشتر از 50% نفوس کشور را تشکیل نمیدهند.
بنابر وضعیت خاص جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اتنیکی تا هنوز در کشور ما ملت واحد ایجاد نشده و تا ایجاد آن فاصلۀ زیادی موجود است و برای ملت سازی کار های وسیع بنیادی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی سیاسی و فرهنگی ضرورت است.
در ملت سازی بر علاوۀ سرزمین، اقتصاد و حاکمیت مشترک، رُکن اساسی پذیرش همدیگر و ایجاد فضای همکاری و اعتماد در بین اقوام و باشندگان یک کشور می باشد. اکنون بیشتر از هر زمان دیگر موقع آن فرا رسیده تا چنین فضایی ایجاد گردد و اعتماد سازی در بین اقوام و قبایل از طریق سهیم ساختن تمام باشندگان کشور در تمام ارگانهای دولت و احترام به حقوق یکدیگر به منسه عمل پیاده گردد، تا پروسه ملت سازی تسریع گردد.
چنانکه گفتیم افغانستان یک کشور کثیر الملله است و تورکان (اوزبیکها، تورکمنها، هزاره ها، ایماقها، قزاقها، قیرغزها، مغولها، اویغورها، تاتارها، افشارها، قزلباشها و غیره) یکی از آن گروه های اتنیکی بزرگ می باشند که از هزاران سال بدینسو درین سرزمین زیسته و در ایجاد و رشد کشور عزیز ما نقش بسزایی داشته اند.(1)
پیشینه تاریخی اقوام تـُرکتبار به هیونگ نو ها می رسد، هیونگ نو ها یا هون ها قدیمترین اقوام تورک(2) اند. مورخین عهد باستان اعم از چینی، هندی، با آنها آشنایی کامل داشتند.
رونه کروسه در کتاب خود امپراطوری صحرانوردان از مورخان چینی یاد می نماید که از هیونگ نو ها در 800 ـ 900 قبل از میلاد بنام هیون نو و هیون یو یاد نموده اند و آنها قبایلی بودند که در سرحدات چین در اردوس و شان سی سکونت داشتند و بنابر نوشته مورخ چینی «سوماته سین» هیونگ نو ها به نیروی بزرگ و متحد تبدیل شدند و شخصی بنام چان یو در اورخون علیا حاکمیت وسیعی را تشکیل داد و معنی هیونگ نو مردم صحرا گرد است.
برعلاوه مورخان چینایی، در اوستا نیز از اقوام تورک (هونها) بنام هینوها تذکر به عمل آمده و آنها را مردمان سوارکار توران زمین یاد نموده است که در سراسر آسیای مرکزی پراگنده بودند.
تورانیان نیز از خانوادة هینوها بودند که در سرزمین های بین دریای خضر تا سیر دریا زیست داشتند.
یکی از اقوام باستانی که مربوط به نژاد تورانیان می شود اسکی تین ها اند و به قول «ماسپیرو» اسکی تین ها قدیمترین مردم نوع بشر مربوط تورانیان اند که حتی تا اکنون در شمال اروپا و آسیای مرکزی از فنلند الی کناره های رود آمو زندگی می نمایند.
قوم دیگری بنام اتیت یا اتی و یا ختی ها اند که به نظر دانشمندان در زمانه های قبل از تاریخ از آسیای میانه برخاسته و در آسیای صغیر (اناتولی) ترکیه فعلی حکومت تشکیل دادند و یکی از شاهان مشهور شان بنام (سوبیلیولی یوما) که بنام «اوتولماز آتا» (پدر شکست ناپذیر) شهرت پیدا نمود که مناطق وسیع سوریه، سواحل دجله و فرات و مصر را در تصرف داشت و مدنیت آنها قدیم تر از تمدن مصر، یونان و روم می باشد.
اقوام دیگر تورکها سومری ها اند که در حدود (5000 سال قبل از میلاد) مدنیت بزرگ را در بین النهرین بنا نهادند که در تاریخ مشهور اند.
به صورت خلاصه بر بنیاد منابع چینی، هندی، یونانی و اوستا این نتیجه بدست می آید که هیونگ نو ها در شاهنامه فردوسی ساکها، مساژیت ها قدیمترین نیاکان تبار تورک اند که در انتهای شرقی قارۀ آسیا تا آسیای مرکزی، اروپای شرقی، شرق میانه، ایران، بکتیریا (سرزمین کنونی افغانستان) در اعصار مختلف زندگی نموده اند و تاریخ آنها به پیش از شاهان سامی و آریایی می رسد.
هیونگ نو های شرقی در نیمۀ دوم سده سوم قبل از میلاد خیلی نیرومند شده اقوام یوچی را شکست داده آنها را به طرف غرب راندند و یوچی ها در 160 قبل از میلاد در سرزمین کنونی افغانستان سلسله بزرگ کوشانی ها را تشکیل دادند که کنشکا (گونش قاآن) از مقتدر ترین شاهان کوشانی هاست که پایتخت خود را از شمال هندوکش به طرف جنوب هندوکش یعنی کاپیسا و بگرام انتقال داد و مرکز زمستانی او پشاور بود. کاپیسا نیز نام یکی از اقوام ترکی است.
به تعقیب کوشانی ها یفتلی ها و یا هفتالیت ها از جمع هونها اند که خوارزمی میگوید: «هیطل به زبان بخارایی مرد قوی را گویند، هیاطله قومی بودند که بلاد تخارستان را داشتند و اتراک خلج و گنجینه از بقایای آن مردم اند.» یفتل از کلمۀ اتل که در تُرکی معنی سوار کار را دارد، گرفته شده است.
در دایره المعارف تُرکی نیز یفتلی ها را تُرک نژاد شمرده است. یفتلی ها بعد از بر انداختن کوشانی ها خود امپراطوری بزرگی را تشکیل نمودند. مقتدر ترین شاه یفتلی ها اخشنور (آقسنقور) بود که فیروز شاه ساسانی را دستگیر و به قتل رسانید.
زاولی ها هم یکی از قبایل مشهور یفتلی است که در ایالت غزنین، علاقه ای بنام آنان بنام زابل یا زابلستان موسوم گردید.
جیستان، یا سگستان که سیستان فعلی است از نام سکاها که یکی از قبایل مشهور تورکان است، گرفته شده است. که بسیار قبل از کوشانیها و یفتلی ها به ساحه فعلی افغانستان متوطن شده اند.
اما مرحوم غبار در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ ورود تورک ها را به افغانستان در سدۀ ششم میلادی و با تأسیس دولت تکین شاهی برابر میداند. در حالیکه در همان تاریخ مرحوم غبار کشته شدن داریوش هخامنشی را در سال (529 ق. م) بدست «توماریس» ملکه مساگیت، یا مساژیت (از قبایل مشهور تورکهاست) که در بخشهای جنوب بحیره خزر و کرانه های آمو حکومت میکردند، تأئید می نماید.
تورکان غربی یا توکیوها حاکمیت یفتلی ها را با تصرف دو پایتخت یفتلی ها (قندوز و بلخ) در باختر خاتمه دادند. و دولت تکین شاهان را بنا نهادند که مرکز آنها تخارستان بود.
به تعقیب آنها قرلوقها یعنی غزنویها امپراتوری بزرگی در خراسان تشکیل دادند. سپس قره خانیها، اوغوزها یعنی سلجوقیان، خوارزمشاهیان، مغولها، تیموریان، بابریان، شیبانیان، صفویان (آق قویونلوها و قره قویونلوها)، هشدر خانیان، اتابکان، قاجاریها، افشاریها و غیره یکی پی دیگر در ماورالنهر، خراسان، هند و ایران حکومت نمودند و قبایل مختلف تورک با آنها وارد افغانستان فعلی شدند. همچنان بعد از اشغال تورکستان توسط روسها به خصوص بعد از انقلاب اکتوبر هزاران فامیل تورک به افغانستان مهاجرت نمودند.
در اکثر منابع تاریخی خلج ها یا غلجایی های افغانستان نیر به عنوان اقوام تورک شناسائی شده که اصطخری مولف تاریخ غزنویان می نویسد: «که تاروزگار او تورکان خلج زمینداور آداب تورکی و هیئت ظاهری و زبان خود را حفظ کرده بودند. یعنی به زبان تورکی صحبت می نمودند.» این مطلب در تاریخ تحلیلی افغانستان تألیف عبدالحمید محتاط نیز به وضاحت تحریر شده است. عطاوالله خان مورخ شهیر پشتون نیز تُرک بودن غلجایی ها را تأئید نموده است.
موجودیت وافر کلمات تُرکی در زبان پشتو مانند: اولوس، جرگه، لوی، اربکی، خان، اتل، وغیره همچنان استعمال پسوند تو یا تون در گفتار ... نیز موید مطلب فوق است.
موجودیت صد ها حتی هزارها نام تُرکی منطقه و محل تا هنوز در جنوب، شمال، شرق و غرب کشور ما از نفوذ، تسلط و حاکمیت و زندگی تورکان در آن مناطق نمایندگی میکند.
برهمه گان روشن است که تورکان یکی از قدیمی ترین باشندگان سرزمین افغانستان فعلی بوده و در آفرینش مدنیت های مختلف نقش اساسی را داشته است. مثلاً مدنیت کوشانی ها، یفتلی ها، غزنوی ها، سلجوقی ها، تیموری ها، بابری ها وغیره شاهد این مدعای ماست.
مدنیت تیموریان هرات که بنام رنسانس شرق نیز معروف است یکی از درخشانترین دوره های تاریخی کشور ماست.
متأسفانه امروز مقبرۀ یکی از اساسگذاران بزرگ رنسانس شرق (مدنیت تیموریان هرات) علیشیر نوایی شاعر، نویسنده، متفکر، سیاستمدار و دولتمدار برجستۀ کشور ما بنابر تعصب و تنگ نظری اربابان قدرت به ویرانه مبدل شده حتی به دولت اوزبیکستان اجازه ندادند تا به باز سازی مقبرۀ آن بزرگمرد تاریخ اقدام نماید. ذاکر جان مشربوف رئیس انجمن بابر در اوزبیکستان بارها با قبول خطر به هرات سفر نمود و تلاش نمود تا به مصرف فوند بابر به اعمار مجدد مقبرۀ علیشیر نوایی اقدام نماید، موفق نشد. دولت افغانستان بنابر دلایل نامعلوم اجازۀ باز سازی مقبره را نداد. اما دولتمردان افغانستان دم از ملت سازی و وحدت ملی می زنند.
اوزبیک ها و ترکمن ها، قزاق ها و قرغز ها که هنوز به یکی از لهجه های تورکی صحبت میکنند، زبان و فرهنگ شانرا فراموش نکرده اند. عموماً در شمال افغانستان از بدخشان الی بادغیس به شکل جمعی و کتلوی حیات بسر میبرند. در کابل، هرات، هلمند و دیگر ولایات کشور نیز تعداد قابل ملاحظۀ اوزبیک ها و ترکمن ها بود باش دارند. بخش بزرگ تورکان اویماق(3) و هزاره که اکثر به لهجه اویماقی و هزاره گی صحبت میکنند و زبان مادری شانرا فراموش کرده اند، در مناطق مرکزی، شمال و غرب کشور زندگی دارند و به تعداد معدود در تمام افغانستان پراگنده اند.
مغولها در تمام افغانستان پراگنده اند، مغولهای قطغن زمین به زبان اوزبیکی تکلم میکنند. اما یک بخش مغول ها به زبان پشتو و دری صحبت میکنند.
تُرکان قزلباش عموماً در کابل، قندهار و هرات و به طور پراگنده در تمام ولایات کشور نیز موجود اند و به زبان دری تکلم می نمایند. قسمتی از تاتار ها در ولایت فاریاب زندگی دارند و به زبان اوزبیکی صحبت می نمایند،، اما تاتار های سمنگان و بغلان به زبان دری تکلم می نمایند.
اویغور ها به زبان اویغوری تکلم می کنند و بعد از انقلاب فرهنگی چین سرکوب وسیع اویغور ها آغاز شد که منجر به مهاجرت وسیع اویغور ها به کشور های مختلف جهان از جمله کشور ما گردید. اویغور ها بیشتر در شمال شرق افغانستان و شهر کابل حیات بسر می برند.
مطلبی که باید خاطر نشان گردد، اینست که تُرکان نظر به هر قوم و قبیله دیگر در تمام دوران حاکمیت شان با وسعت نظر نسبت به اقوام دیگر برخورد نموده اند. پذیرش اقوام دیگر در تمام دربار های تورکان به مشاهده میرسد.
تنها در دربار سلطان محمود غزنوی بیش از چهارصد شاعر به زبان دری شعر می سرودند و در اداره حکومت نقش مهم داشتند.
به همین شکل در دربار تیموریان به خصوص بابریان هند برای اقوام دیگر نقش مهم در حکومت قایل بودند. در دوران حاکمیت بابری ها اکثر اقوام هندو و سک در حاکمیت سهیم بودند. این حرکت باعث شد همکاری و حمایت همه جانبۀ هندو ها جلب گردد. امروز نیز تمام مردم هند و پاکستان به بابریان هند به دیدۀ احترام می نگرند.
متأسفانه در کشور عزیز ما این خصیصه نهایت ضعیف است. بنابر تسلط مناسبات قبیله ای شعبات دولتی بین زورمندان طوری تقسیم میشوند که آنها فکر می کنند که گویا آن دفتر و یا وزارت و یا ولایت را به ارث گرفته اند. مثلاً در ولایت بلخ طبق احصائیه های رسمی دولتی بیشتر از 60% نفوس آنرا اوزبیکها و ترکمن ها تشکیل میدهند، اما در پُست های کلیدی دولتی نمایندگان آنها اصلاً به مشاهده نمی رسند. از جمله 126 پُست ریاست و آمریت ولسوالی در ولایت بلخ صرف 6 پُست آمریت و ریاست به اوزبیک ها تعلق دارد، در حالیکه ترکمن ها با بیش از 30% نفوس حتی یک نماینده در پُست های کلیدی دولت ندارند. تنگ نظری تعصب و نزدیکی بینی همه از خصیصه قدرتمندان و کرسی نشینان می باشد.
وضعیت فعلی ما را به این اصل معتقد می سازد که حاکمان در فکر دولت سازی نیستند و برای آنها دوربینی لازم در جهت آینده کشور و مردم موجود نیست. آنها از درک این واقعیت عاجز اند در صورتیکه وضع بدین منوال دوام نماید نه تنها وحدت ملی در کشور قوام نمی یابد بلکه زمینه برای جنگهای قومی بیشتر گردیده حتی خطر تجزیه، کشور تهدید می نماید.
* این مقاله در محفل فراغت محصلین سال ۱۳۹۰دیپارتمنت زبان و ادبیات اوزبیکی فاکولته زبان و ادبیات پوهنتون بلخ توسط استاد هدایت الله هدایت قرائت شد.
1- درین مقاله مرور مختصر داریم در مورد پیشینه تاریخی تُرکان افغانستان، برای بدست آوردن معلومات مفصل میتوانید به برگهای از تاریخ اوزبیکان افغانستان نوشته محمد حلیم یارقین نویسنده و محقق خوب کشور ما که توسط بیناد فرهنگی میرزا اولوغ بیگ در مطبعۀ «اولوغ بیگ» به چاپ رسیده و امپراتوری صحرانوردان نوشته رونه گروسه مراجعه نمائید.
2- به معنی دلیر، شجاع، جنگجو و نیرومند میباشد و بعضی ها تورک را به معنی کلاه خود میدانند زیرا تورکان در جنگها کلاه خود بر سر می گذاشتند.
3- بخش بزرگ اویماقها در شمال کشور به زبان اوزبیکی تکلم میکنند. مثلاً اویماقهای اندخوی، قیصار، شیرین تگاب، شبرغان وغیره.
هـدف مـا منسجم ساختن روشنفـكـران، فرهنگيان و بالخصوص جوانان با استعداد و مردم با احساس افغانستان در زيـر يك سقـف واحد به خاطـر بـلـند بردن سطـح دانـش و رشـد فـرهـنـگ غـنامـنـد كـشور ميباشد.