زندگینامۀ مرحوم عبدالغفار بیانی ، نوشتۀ دکتور محمد یعقوب واحدی

در اوایل تابستان سال 1331 در خانواده ملا عبدالرحمن کودکی متولد شد نامش را عبدالغفار نهادند . این کودک در آغوش مادر پرورش یافت و در هفت سالگی او را به مکتب دادند. دوازده سال به مکتب رفت تا اینکه در سال 1351 از صنف دوازدهم با سویه عالی فارغ گردید و به امتحان کانکور پوهنتون راه یافت . از امتحان سختگیرانه کانکور دوره ظاهر شاهی موفق بدر آمد و به دانشکده ادبیات پوهنتون کابل پذیرفته شد. عبدالغفار میخواست شامل بخش روزنامه نگاری (ژورنالیزم) فاکولته ادبیات شود . من او را مشوره دادم تا شامل دیپارتمنت زبان و ادب دری گردد . چرا که نصاب تعلیمی و برنامه دیپارتمنت دری نسبت به شعبات دیگر آن فاکولته کاملتر و دقیقتر تنظیم شده بود.

عبدالغفار در سال دوّم فاکولته با آیخان نامزد شد و بعد از یک سال عروسی کردند . الماس در 31 اسد 1354 در خانواده ما متولد شد عبدالغفار و آیخان در زمستان 1355 از فاکولته فارغ شدند . عبدالغفار در سال 1355 تخلص بیانی را اختیار کرد . بعد از فراغت از پوهنتون بیانی با من مشورت کرد که شامل کورس احتیاط نظامی شود یا به حفظ حقوق معلمی در وزارت معارف معلم مقرر شود . من با در نظرداشت آینده وی ترجیح دادم که دوره احتیاط عسکری را بگذراند . همین بود که در برج حمل 1356 شامل کورس احتیاط گردید و در برج عقرب دوره هشت ماهه کورس را تمام کرد و ترخیص بدست آورد و به رتبه دریم بریدمن شناخته شد .
بیانی بتاریخ9 حوت 1356 شامل مأموریت دولت در بست رتبه 6 بحیث عضو مجله ژوندون ریاست روزنامه ملی انیس شد . در برج ثور 1357 به حیث مدیر مسوول ریاست مطبعه دولتی مقرر گردید و به این پست سانسور کتب و نشرات موقوته مطبعه را به عهده داشت . این وظیفه را تا برج عقرب همان سال بخوبی ادامه داد .
عبدالغفار بیانی از تاریخ 16 عقرب 1357 الی اواسط عقرب 1358 به حیث مدیر عمومی پروگرامهای محلی واز تاریخ 13عقرب 1358 به صفت رئیس مؤسسه طبع و تورید کتب بیهقی ایفای وظیفه کرد . او در خلال وظیفه رسمی در تنظیم گروه هنری ظفر و پرورش کدر های هنری مصروف بود . آهنگهای متعدد از ملا تاج محمد ، استاد غفار کمال ، عبدالله درمان ، رشیده ژاله ، صابر سنبل ، چاووش و .... را در تلویزیون افغانستان ثبت کرد و درپرورش هنرمندان موسیقی سهم شایسته یی ادا نمود . در فاصله همین اوقات ، مرحوم بیانی اهتمام نشر کتاب دانشمند پیش آهنگ ابوریحان بیرونی و یشه سین پرتیه استاد عبدالحکیم شرعی جوزجانی را اهتمام طبع نمود و با صحافت مرغوب آنها را انتشار داد ، ناگفته نباید گذاشت که 4500 نسخه کتاب اخیرالذکر از طرف حکومت ببرک کارمل در پیشروی مطبعه دولتی حریق کرده شد، یک تعداد آن قبلا توزیع شده بود .
بیانی بعد از حادثه 6 جدی 1358 با رؤسای وزارت اطلاعات و کلتور به زندان رفت اما به زودی به همکاری بعض کدر های صفوف این جناح که در دوره گرفتاری پرچمیان از ایشان حمایت قانونی کرده بود، رها شد و به خانه برگشت .از جمله افراد آن گروه نام واسع کارگر در ذهنم مانده است .
مرحوم بیانی از تاریخ 4 ثور 1359 الی 25 حمل 1365 به حیث مسوول کتابخانه اتحاد شوروی در داخل شهر کابل مربوط سفارت کبرای اتحاد جماهیر شوروی ایفای وظیفه نمود در همین مدت هم بیانی با گروه های فرهنگی ، ادبی و هنری همکار بود و در پرورش کدر های علمی ، فرهنگی و هنری سهم بارز داشت .
در سال های 1365 و 1366 هم عبدالغفار بیانی درپستهای نشراتی کمیته طبع و نشر وقت مصروف کار بود که کارنامه های فرهنگی و ژورنالیستی او مشهود است . وی به اساس احکام مورخ 2 دلو 1367 از تاریخ اول قوس آن سال در بست رتبه دوم به حیث آمر نشرات خارجی وزارت اطلاعات و کلتور مقرر گردید . وظیفه این اداره سانسور و کنترول کتب خارجی وارده از خارج کشور بود . بیانی این وظیفه را با کشاده دستی انجام میداد و میدانست که نشرات داخلی محدود و معدود است ، جامعه ما به کتاب خارجی هم ضرورت اشد دارد . بنابر آن حق و نا حق کتب را سانسور نمیکرد . در خلال این اوقات مدتی سرپرست ریاست نشرات هم بود .
در برج دلو 1369 به مناسبت پنجصد و پنجاهمين سال تولد امير علي شير نوايي چند اثر شاعر متفكر به چاپ رسيد ، از جمله اثر بزرگ خمسه ( مجموعۀ مثنوي هاي او ) در مطبعۀ دولتي زير چاپ آفست رفت . غير از مرحوم بياني هيچكس در مطبعۀ دولتي چاپ آفست صاف پاك و بيداغ را نديده است . مرحوم بياني همه فورمه هاي خمسه را با مقدمۀ آن كه به قلم خودش است بدون داغ و لكه چاپ كرد . حتي چندين فورمۀ كتاب را كه بدون امضاي او خيره و با داغ و دغل چاپ شده بود مسترد كرد و چاپ مجدد نمود . اين طبع خمسۀ نوايي مورد ستايش فرهنگيان كشور واقع شد .
بیانی از تاریخ اول سرطان 1369 در اثر مداخله بیجای محمود بریالی از طرف وزارت اطلاعات و کلتور از وظیفه نشرات خارجی سبکدوش و به حیث مامؤر منتظر با معاش در وزارت شناخته شد و تا جایی که من اطلاع دارم این برخورد در اثر تقاضای یکی از کتابفروشان کابل که به دستگاه جاسوسی محمود بریالی ارتباط داشت صورت گرفت .
در اواخر سنبله همین سال ، بیانی درچوکات تشکیل ریاست روزنامه هیواد به حیث عضو تبلیغ آن روزنامه و بعد تر بحیث مسوول این بخش مقرر شد و این وظیفه تا روز سقوط حکومت داکتر نجیب الله و حتی تا 3 جدی 1371 بدوش وی بود .
بیانی پس از تاسیس دولت اسلامی در کشور ، برعلاوه وظایف رسمی در وزارت اطلاعات و کلتور در دفتر جنبش ملی اسلامی افغانستان وظیفه فعالیت های فرهنگی و اجتماعی جنبش را عهده دار بود . در این راه خیلی جانفشانی کرد . اما در خزان سال 1371 رهبری بخش کابل جنبش ادامه فعالیتهای او را استقبال نکردند و با وی سر مخالفت گرفتند . چرا که بیانی هیچوقت هم با اهل فساد و اهل عشرت و خوشگذرانی همدست نمی شد . بنابرآن او راه ولایت بلخ را در پیش گرفت و در پهلوی دوستوم در مزارشریف به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی پرداخت و مرکز فرهنگی و هنری ایجاد کرد که هنرمندان برجسته کشور در آن عضویت داشتند . در این وقت مقام بیانی بپایه مقام ولایت بلخ هم رسیده بود .
نظامیان جنبش ملی اسلامی افغانستان ، ساحه فعالیت بیانی را تنگتر ساختند . بنابر آن در شهر شبرغان مرکز ولایت جوزجان که در آن وقت اندخوی ، سرپل و سان چاریک هم در چارچوب آن بود به ایجاد چاپخانه فریغونیان همت گماشت . ماشین ها و تجهیزات چاپخانه را از ولایات بلخ و سمنگان به شبرغان آورد و از کدر های ورزیده مطبعه دولتی کابل شش – هفت نفر را با عایله های شان از کابل به مصرف جنبش انتقال داد و ایشان را مصروف منتاژ و نصب ماشینها و تجهیزات چاپخانه نمود . یک گوشه محوطه لیلیه انجنیران ریاست تفحصات نفت را رهبر جنبش ملی اسلامی افغانستان در اختیار ریاست چاپخانه یعنی عبدالغفار بیانی گذاشته بود . تا خزان سال 1372 مطبعه آماده فعالیت شد و در آن رساله ها ، روزنامه ها ، جراید ، پامفلیت ها ، اعلامیه ها و فراخوانهای جنبش و غیر جنبش چاپ و توزیع شد ، مانند جریده ندای اسلام پامفلیت تاریخچه فریغونیان ، جریده نور ، آیینه سرپل ، شفا ، وحدت و ... تصاویر چاپ شده رهبر جنبش آنقدر خوب و قابل توصیف بود که حتی دوستوم گفته بود که بیانی صاحب می تواند بانکنوت های جنبش را هم به چاپ برساند . بیانی به جنبش سخت وفا دار بود .
موضوع مونوگراف عبدالغفار بیانی در فاکولته ادبیات تصحیح و نوشتن مقدمه و تعلیقات بر رساله مکارم الاخلاق مؤرخ شهیر کشور غیاث الدین خواند میر در کارنامه های امیر علی شیر نوایی بود . او کار این رساله را در وقتش به پایان رسانید که در سال 1360 از جانب وزارت اطلاعات و کلتور در یکهزار نسخه طبع و نشر شد . وی مقالات متعدد در موضوعات ادب ، تاریخ و ژورنالیزم نوشته که در جراید و روزنامه های کشور به چاپ رسیده و نشر شده است .
از کار های بیانی تربیه کدر های جوان در رشته های علم ، فرهنگ و هنر می باشد . از جمله کسانی که بیانی در تحصیلات ایشان همکاری و راهنمایی کرده است می توان محمد صابر سنبل ، عبدالسمیع صورتچی ، الماس بیانی ، انجنیر عبدالحق ایلدار ، انجنیر حبیب الرحمن ، انجنیر همایون نظری ، خیرمحمد چاووش ، شکرالله نواچی ، شفیع جان عظیمی و ... نام بُرد .
بیانی قدرت نظامی و سیاسی غفار پهلوان و همدستان او را با فعالیت سیاسی و نظامی خود از سرپل قطع کرد و آرامی و قانونیت را در شهر ما پیاده نمود و به صفت والی سرپرست سرپل مواد ارتزاقی و روغنیات مواد سوخت را از بندر حیرتان آورده به مستحقان سرپلی توزیع کرد . از کار های قابل ستایش بیانی یکی هم انتقال کاغذ طباعتی فراوان است که تقریبا پانزده سال برای مصارف چاپ و روز نامه نگاری کفایت کرد و حتی امروز هم از آن کاغذ ها استفاده میکنند .
بیانی دراسد سال 1377 در اثر تسلط طالبان در شمال کشور ، ازطریق کابل ، پشاور و مشهد مهاجر در تاجیکستان شد . در آنجا با همکاری هموطنان خود لیسه سامانیان را بنیاد گذاشت و خود و خانمش نیز به تدریس در آن مشغول شدند . بیانی در آغاز تابستان سال 1379در اثر مرض سیروز جگر که آسیب آنرا قبلا گرفته بود در بیمارستان بستر شد و مداوا نشد . در روز پانزدهم بستر شدنش یعنی 18 جوزا جهان را وداع کرد .
امروز از تولد عبدالغفار بیانی در سرپل 58 سال و از وفات او در شهر دوشنبه جمهوری تاجیکستان هفت سال میگذرد که محفل امروزی بیاد بود وی برگذار شده است . در این محفل پیشنهاد من این است که رساله مکارم الاخلاق چاپ بیانی تجدید طبع گردد و مجموعه مقالاتش گرد آوری و چاپ و نشرشود . چون مدفن او از وطن دور است در گوشه محوطه بنیاد اجتماعی وفرهنگی بیانی که تحت کاراست مقبره یادگاری بنام او ساخته شود و آثار ، البسه و لوازم تحریر او در آنجا گذاشته شود ، این کار نا ممکن نخواهد بود.
والسلام
سرپل 15 جوزای 1389 ( واحدی )

بنای دفتر مرکزی بنیاد اجتماعی و فرهنگی بیانی در سرپل باستان

آرامگاۀ مرحوم عبدالغفار بیانی در شهر دوشنبه تاجیکستان

آرامگاۀ مرحوم عبدالغفار بیانی در شهر دوشنبه تاجیکستان
هـدف مـا منسجم ساختن روشنفـكـران، فرهنگيان و بالخصوص جوانان با استعداد و مردم با احساس افغانستان در زيـر يك سقـف واحد به خاطـر بـلـند بردن سطـح دانـش و رشـد فـرهـنـگ غـنامـنـد كـشور ميباشد.